محیامحیا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

محیا فرشته دوست داشتنی ما

آن چه در این چهار ماه گذشت

عاقبت رسیدی مسافر کوچک ما، رسیدنت بخیر  قدمت خوش نازنینم  با وزن 3200 گرم و قد 51 سانتیمتر  شرایط جسمانی همه عالی بود و با خیال راحت از بیمارستان مرخص شدیم . فکر می کردم سختی های مادر شدن تموم شده و بقیه راه نسبتاً ساده است غافل از این که... . نمی دونم از کجا شروع کنم  بین خودمون بمونه این چهار ماه خیلی سخت گذشت که اگه حمایت های حسین عزیز و خانوادم نبود نمی دونم چکار باید می کردم. آخه کولیک داشتی. کولیک یه اصطلاح کلی است برای گریه های غیرقابل کنترل در کودکی است که از سایر جهات سالم است. این گریه ممکن تا سه ساعت طول بکشه چیزی که اصلاً انتظارشو نداشتیم. از همه بدتر اینکه ما اصلاً هیچی از کولیک نمی دونستیم . بعد از دو ...
25 خرداد 1392

سلام زندگی

دختر نازنینم: میخواهم از روز میلادت بگویم، روزی که هیچ وقت از خاطر من و بابای نازنینت نمی رود. همه سونوگرافی ها حکایت از این داشت که دخترم روز اول یا دوم بهمن بدنیا می آید. ولی سونو اخری که سه بعدی بود ، حاکی از این بود که تا5 بهمن باید صبر کنیم . دوشنبه دوم بهمن 91 بود ...   اون روز صبح مثل همیشه از خواب بلند شدم صبحانه بابایی رو آماده کردم وقتی بابایی راهی سرکار شد دوباره خوابیدم صبحانه رو نخوردم آخه این سونو آخری حسابی منو ترسونده بود که نوزاد شما نسبتا درشته و برای اینکه زایمان راحتتری داشته باشیم نباید بزرگتر بشه شب قبلش هم خونه مامانی ها کله پاچه خورده بودم. ساعت حول و هوش 1:30 بود تلویزیون داشت تکرار برنامه هفت ترانه ر...
21 خرداد 1392