محیامحیا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

محیا فرشته دوست داشتنی ما

بهار فاطمي مبارک

نرم ...نرمک مي رسد اينک بهار

سلام محيا جونم پيشاپيش 26ماهگيت و بهت تبريک ميگم عزيزم. سال 93هم داره بساط شو جمع ميکنه ديگه چيزي به سال تحويل نمونده. سال93 در مجموع سال خوبي بود به غير از چند حادثه تلخي که داشت بقيه اش همه اش خداروشکر خوب بود. دو سه ماهي ميشه که نيومدم وبلاگت . از عکس خبري نيست آخه هنوز اينترنت خونمون قطعه ايشاا... سرفرصت ميام عکس هاي 18 ماهگي به بعد رو واست ميذارم. بالاخره محمدپارسا پسر عمومهدي هم 5بهمن بدنيا اومد. که خيلي دوستش داري اينقدر محبت داري که از چشات معلوم ميشه ني ني کوچوها رو دوست داري الهي مامان قربونت بره تا دو سال پيش  خودت همين اندازه بودي .. نوه خاله بابات يعني مهرناز خانم هم 17اسفند بدنيا اومد البته ما هنوز نرسيديم بريم...
28 اسفند 1393

باي ...باي با شير مادر

سلام عزيزم مثل هميشه اين ايام گرفتار امتحانات دانشگاهم و خيلي نميرسم بيام وبلاگت. الان هم با عجله اومدم قبل از تولد 2سالگيت اين مطلبو بذارم و در مورد پروسه از شيرگرفتنت بنويسم. بعد از کلي تحقيق و بررسي در اينترنت به اين نتيجه رسيدم که از هيچ ماده تلخ و بدمزه مثل صبر زرد يا فلفل براي اين کار استفاده نکنم و شيريني اين دو سال را برات تلخ نکنم. اولش خيلي استرس داشتم حتي بيست روز قبلش که مامانم ميرفت قم و جمکران ازش خواستم که واسمون دعا کنه که به راحتي ازش دل بکني، تو اين زمينه احساس ناتواني ميکردم  واقعاً‌برام سخت بود و اصلا‌ً فکرشم نميکردم به راحتي ازش دل بکني ... خلاصه تو اينترنت خونده بودم که سوره بروج براي ايجاد روحيه خي...
1 بهمن 1393

20ماه عاشقی

سلام عسل مامان .يك ماهه ديگه هم گذشت. اصلاً باورم نميشه عسلكم 20ماهه شدي 20ماه مادري و عاشقي كردم . از وقتي كه به حرف زدن افتادي  و دنبالم مياي و  با لحن معصومانه صدام  ميكني و مگي ماماني ، ديوونه ات شدم  . اين حس رو با هيچي تو دنيا  عوض نميكنم . اميدوارم تمام دختران و زنان ايراني اين  حس زيبا رو تجربه كنند. اين دو ماه  از نظر ذهني رشد خيلي خوبي داشتي اسم اكثر بچه هابي فاميل رو ميگي: زينب   محيا ميگه    اينب انسيه              اِسيه مهسا         &nbs...
14 مهر 1393

18و19ماهگی محیا به روایت تصویر

محیاجونم خیلی وقته نتونستم بیام وبلاگت مطلب جدید بذارم این پست رو استثنائاً  فقط عکس میذارم این عکس مربوط به 10مرداده، تعطیلات بعد از عیدفطر ؛باغ بابای حمیده خانم ، منطقه ده بالا یه جای بسیار خوش آب و هوا که محیا حسابی آبی بازی کرد به زور تو و شایان رو از کنار استخر آب کنار کشیدیم این عکس هم مربوط به یه روز گرم تابستانه که من سر کار بودم و بابایی که ماشین نداشت دخترمو به بیرون ببره مجبور بود اینطوری دخترمو سرگرم کنه به محض اینکه از سر کار اومدم با این صحنه مواجه شدم سریع گوشیمو بیرون آوردم تا ازت عکس بگبرم قربون کش کفشات برم که موقتی بابایی به کفشت زده تا از پات بیرون نیاد چند وقت پیش متوجه شدیم ع...
6 مهر 1393

عسل یک و نیم ساله من

سلام 18 ماهگیت مبارک عزیزم امروز 3مرداد و 27 امین روز ماه مبارک رمضانه میخوام عکس های تولد یکسالگی پرنسس مون رو به عنوان کادوی 18 ماهگی  بذارم. بالاخره عکس های آتلیه بعد از 6ماه آماده شد. جداً که عکس ها خیلی قشنگ شده و خیلی راضی بودیم . دست و پجه عکاسمون هم درد نکنه انصافاً کارش حرف نداره دست محیاجونم  هم درد نکنه واسه عکسها ما رو بیچاره کرد ولی خداییش در نهایت عکس های خوبی از اب دراومد. البته کیفیت عکس ها خیلی خوبه ولی واسه آپلود مجبور شدم فرمتشو عوض کنم که کیفیتش کمتر شد. بفرمایید تماشای عکس ها:     اینجاها دیگه خسته شده بودی و خوابت میومد به زور ازت عکس گرفتیم   و واسه این ...
3 مرداد 1393

نفسم ...شانزدهمین ماهگردت مبارک

سلام به دوستان خوبم اولاً عید مبعث رو به همتون تبریک میگم دوماً به عسلم شانزدهمین ماهگردت رو تبریک میگم چقدر زود برزگ شدی چند روز پیش به بابایی گفتم دوست ندارم محیا بزرگتر بشه دوست دارم همین جوری بمونی از بس بامزه  جیگرم اخه فکرمیکنم دلم واسه بچگی هات تنگ میشه اینقدر این روزا به سرعت برق و باد میگذره که جداً وقت نمیکنم بیام وبلاگت از همین جا از همه دوستان معذرت میخوام واز همه اونایی که تو این مدت جویای احوالمون بودن تشکر میکنم مخصوصاً لی لی مامان اواجونم، الهام مامان محیا بانو ، دوست همشهری خودم مامان حلماو ..که تو این مدت منو شرمنده کردن امیدوارم یه روز محبت هاشونو  جبران کنم. اما  بریم سراغ محیاجونم که هفته ای که گذشت ...
6 خرداد 1393